نکته های چرکو 29

خوانندگان جان سلام  


 اون بالا زیر عبارت "هلیله خندان" یه ابزار هست تا چریکو رو به 52 زبان ترجمه کنید و اما :


" نجوا "  

 

الهی سوگند به گنج فراغ ، چو در فصل گرما برای مردان آسایش است و فراخ ، هر چند سخت است تعریف واژه فراق ، ولی من عاشق فراغ هستم و فراخ و فراق!

ای خالق لحظه لحظه های زمان و ای بوجود آورنده قلم و کتاب ، بیزارم از نوشتن در باب حساب ، لیک یک نامه ای نوشته ام محرمانه به یار ، که آیا به راستی ، قبل از بیدار شدن ، می ترکد شکم این غول بی سر و یال؟

پروردگارا اگر چه از اجنه بیزارم ، ولی از شعف و شادی ، به سمت جزیره شیف در راهم و چون از چهتل گریزانم ، اختیاری نیز برای انتخاب ندارم!

ای خالق شهرستان بوشهر که چسپانده ای به آن محله ریشهر و بلاتکلیف نموده ای در آن آبادی بیشهر ، در وصف این ، سروده انجمن چندین شعر ، ای آفریدگار آب ، از تشنگی و نبود آب در لوله های آب ، سر گذاشته ام به کوه و به دشت ، ای انجمن چرا؟ چرا در این خصوص نمره ام بداده ای تو هشت؟

الهی تو می دانی من کیستم ، هر چند عضوی از اعضاء جلسات و محفل خصوصی دیگران نیستم ، ولی تو خود می دانی که چقدر عاشق نمره بیستم ، هر چند از تشنگی و بی آبی ، در آینده ای نزدیک عضوی از این دنیا نیستم!

الهی! باوجود چریکوی جعلی ، برای ارسال نظر به وبلاگهای دیگران دلتنگم ، لیک چون اجنه هست در چنگم ، در کشف حقیقت نیز بسیار منگم و هر چند با دو ابر قدرت شرق و غرب (آدم و جن) ، همیشه در جنگم ، لذا در دشمن تراشی بسیار زرنگم ؛ دروغ چرا؟! برای انجمن و آرام مایه ننگم و در یک کلام ، در راه ساختن آینده کمی لنگم!

نظرات 16 + ارسال نظر
چله نشین 14 خرداد 1390 ساعت 13:14

*الها ! روی سوی تو دارم و و ابریق تشنه ام را به برم تو می آرم. حرارت دل یار ما را به برودت بدل نما و جان او را از فراق فراغت عنایت فرما.
*خالقا ! حساب او را آسان گیر و کتاب او را سنگین مگیر که بیداریش به خواب آغشته و روانش از ستم غول بسی برآشفته.
بنده نوازا! راه چهتلش را هموار دار و در مسیر شیفش به سراشیبی اجازت مدار که سرگردانی چال لودر اورا رنجه کرده و نفیر دیو سفید جانش را به سختی آزرده.
صانعا! این بنده متحیرت را در سه راهی بو -ری و بی شهر هدایت نمای و بر او فرجی گشای که تکلیفش روشن و محبوب انجمن گردد که ولوله آب در لوله جانش غل غل کند و نمره اش را کامل.
کریما! همزادهای مزاحم او را مراحم گردان و جن و پری را از دور او بپران گه از منگی در جنگ نماند و ماشه را اشتباهی نچکاند که آرام انجمن را سلب نماید و ننگ را با نام قاطی نموده و در پیمودن راه دشوار آینده به لنگی گراید.
آمین یا رب الاناسی والاجانین

آمین یا چله نشین!
---------------
بود بر منبر ایام بسی چلّه نشین
هر یکی، یک دو سه روزی من و مایی زد و رفت
--------------------
ساقی ازباده و صهبای سلامت می گفت
عارف از فیض کرامات و کرامت می گفت
پیر ما نیز به انگشت ملامت می گفت
واعظ امشب سخن از هول قیامت می گفت
آن یکی کوفه نشین، بلخ نشین، حله نشین
این یکی در قفس خلوت خود چله نشین
آن یکی از شرر آه درون کله نشین
بود بر منبر ایام بسی پله نشین
هریکی یک دو سه روزی من و مایی زد و رفت
دل بد پیله، از آگاهی پروانه بترس
ای گل از فرصت همراهی پروانه بترس
ای شب از آه سحرگاهی پروانه بترس
دیگر ای شمع، ز خون خواهی پروانه بترس
دل قربانیت این بار، خدایی زد و رفت
من و این ناله ی پیوسته ی روحم!!!!!!

آرام 15 خرداد 1390 ساعت 10:57

چرا مایه ی ننگ؟

چون چریکو بده!
انجمن و آرام از دسش نارحتن!
میگن ، همه اش از بدیها میگه ، از ناراحتیها می گه ، چرا نمی یاد 4 تا کلام از "گابریل باتیستوتا" بگه تا حداقل اخلاق بر روابط حاکم بشه ، یا بیاد دیکتاتور بشه و چند تا خاطرات از گذشته بگه ، شاید ، اکنونیان از گذشتگان عبرت بگیرند!

رضا انصاری 15 خرداد 1390 ساعت 11:29 http://bishehreabad.blogfa.com

احسنت چیرکو.
حالا جزیره شیف میری یا چهتل(شمالی یا کوادیش)

برای گریز از تشعشعات ، احتمالا چاکه کلاغی!

انجمن 15 خرداد 1390 ساعت 12:52 http://WWW.BISHEHR.COM

در تسلای خاطر چریکو جانم .
.
چریکو گفتی از چاکه ی کلاغی
چه خوش باشد بیابم من الاغی
.
به جای بنز و پاجیرو و و پاترول
نخواهم چک و آچار کلاغی
.
فروشد بازیار ماشین خود را
اگر قسمت شود کره الاغی
.
نخوارد غصه و بنزین لاستیک
رود هرجا روی هر سنگ و لاغی
.
تو ای جانم چریکوی دل افکار
درست کن دومن چاکه تو باغی
.
نگویند مفلس و بی دست و پائی
که گویند چاکه دار و صاب باغی

مراسم گیر عزیزم جان جانی
برای یافتن چاکه کلاغی
.
گریدر ، لودری بردم به باغی
چو پوشیدم دو تا گنج فراخی
.
چو راه چاکه صاف و صوف کردم
اس ام اس ده که جشن آغاز کردم
------------------------------------------------
نه یک چاکه که صد چاله مو دارم
نه یک باغی که صد کشتزار دارم
.
نه لیل و چهتل و شیف چاکه دارد
نه آن مرکب که گفتی دنده دارد
.
الاغ من چولوفتین داره بیست تا
دو صد پیچ و سه صد مهره به یک پا

تا بببینیم ...

انصاری 15 خرداد 1390 ساعت 14:10

طنز نوشته ات که زیبا بود اون مترجم گوگل که درون وبلاگ هم اوردی جالبه ، پس یکم ژاپنی باهات حرف می زنم خودت برو ترجمش کن :

男性のための暑い季節に、広々とした快適な、しかし別れの言葉を定義するのは困難で、神の宝物Fragh

ای شیطون !
اینهم جواب من :

非常に歓迎する

ع انصاری 15 خرداد 1390 ساعت 14:20 http://zamardo1.blogsky.com

سلام بی ابی فرصت سر زدن را سلب کرد ببخشید اینم مثل باقی مطالب زیبا و اموزنده بود 20 . اجابت شد

می دیدم که یکی دو روزه بیل دستی و منیل برقی رو کولته :

ای دوست ، در آورده پدر از تو و از من
ای وای که من ، بشکه به دوشم!

این مشکل آرام و چریکو و تو هم هست
کی حل شدنی هست؟ که من بشکه به دوشم!

بهر من و تو ، در به دران ، خانه به دوشان
با رنج فراوان ، که من بشکه به دوشم!

بر مشکل بی آبی چو رسیدی ، تو بکن ایست
چون حل شدنی نیست ، که من بشکه به دوشم!

--------------------------------------
اون نظر جعلی رو دیدم حذف کردی ، ممنون

آرام 15 خرداد 1390 ساعت 21:54 http://nerci-2.blogsky.com

چریکو هر که هست و یا هر چه هست برای هیچ کس مایه ی ننگ نیست. اینکه چریکو چه می نویسه و چه می گه و چه می خواد به خود او ربط داره. آرام نمی تونه از کسی ناراحت باشه چون می تونه هر کسی رو در هر شرایطی درک بکنه. جناب آقای چریکو من بر این باورم که افراط در هیچ چیزی پسندیده نیست. ولی با تمام این اوصاف میگم راهت رو در آرامش ادامه بده.

و من!
و من نوشته های آرام را دوست دارم ، چون باورهایی دارد که دیگران باید در برابر آنها پسندیده ترین عقاید را درباره افراطها و تفریطهایی که امثال ما در بخش نظرات ابراز می دارند بیان نمایند!!!!!!
و اما آرامش ...

وحید 15 خرداد 1390 ساعت 22:16 http://pershin2501year.blogsky.com

زنده چرکی
خوبه والا ما تو فارسیت مونده بودیم جدیدا زدی تو کار ژاپنی!!!
خوت و حاجی و جمال یه هیت سه نفره تشکیل بدین در مورد ساخت چالودری مجهز به سونا و جکوزی تو چهتل یا شیف!!
گزارشم میتونی با اتوکد۲۰۱۲ و شکل بازسازی شدش یذاری تو بلاگت تا بچه ها فیض ببرن

امپراطور جان = 皇帝 ( ژاپنی امپراطور )

هیئت ، نیاز به یک کارشناس کاربلد و با تجربه داره ،که در وهله اول بتونه به ما مختصات ریز به ریز آنجا رو بده و بعد آشنا به ابزار آلاتی ، نظیر لامپ (برای روشن کردن محوطه آنجا در شب ) و ساعت ( برای گوش دادن به تیک تاک آن و گرفتن مدت زمان حضور در چاله) باشه؟
سراغ داشتی معرفی کن!

دوچه(پیشوا) 16 خرداد 1390 ساعت 00:14

مطلب زیبای بود.....

خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتــاب
خوش به حال چرکوکه دارد انجمن آرام.....

خوش به حال دوچه که دارد صدا
خوش به حال چشمه ها و آبها
خوش به حال بشکه های بی آب
خوش به حال نغمه های پیشوا
نرم نرمک می زنم اینک ندا
ما به سمت چهتل و شیفیم به راه

فاطمه 16 خرداد 1390 ساعت 11:43

سلام چریکوجان
راستی دیدم اجنه رو به کار گرفتی تا وبلاگت رو به چند زبان دیگه ترجمه کنن
می گم تو که اجنه رو تو مشتت داری به این دل واوونده ها بگو بیان کمکت بشکه آب رو هم بیارن ایهمه خوت روخسته نکن
good luck

مو او دارم فاطمه جان!
برو سی دکتر بگو ، بنده خدا پامال واویدن!

با سلام خدمت دوست خوب و هنرمندم
راستش رو بخواهی چند باری میشه که به مطلبت سر زدم ولی هر بار که کامنت وحید رو می بینم نطقم کور میشه و هیچ چیزی به ذهنم نمی آد.
به هر حال ما خیلی مخلصیم
راستی از حاجی بپرس این چاکی کلاغی کجاست؟
خیلی مهمه

سلام آسید!
می دونی چرا نطقت کور شده؟ چون پس گردنی نخوردی!!!!!
شنیدی می گن فلانی انگار کله گنجشک خورده ، چون خیلی حرف می زنه ، در علم وبلاگ نویسی و نظر دهی ، بحث بحث کلاغه و گردن و کله کلاغ!
تو هم باید بری چاکه ی کلاغی ، اونجا کلاغ زیاده و تا دلت بخواد گردن کلاغ ، برو یه پس گردنی بخور ، نطقت باز می شه!

پا درمیان! 18 خرداد 1390 ساعت 09:07

چریکو جانم
ملاحظه ای در مطالب مجازی بیشهریان نمودم.شواهدی بر تأثیر نفوس اجانین در آنها هویداست . دوچه را واژه ی نــــه خوش آمده است ، تریشوک زیر سایه سنگین خرداد کمر خم کرده است،آرام را ولوله بگــــــوری به هیجان آورده است ، هزارمرد مسحور طعم پس گردنی فیل و کرگدن شده و طناز ما را نیز غم گنج فراغ در فراخنای فراق به نجوا برده است.
به یاران اعلام فرما:
زاغی زا باید سوزاند و دینشتی باید بر آن دود نمود . حمحمه درازگوشی را باید در چاکه کلاغی چال کرد و کله استخوانی ورزائی را باید بر سر در خانه کدخدا قرار داد تا تا رفیقان جانی رخت خویش از بلاد برچینند و باز در انگور چه پهن سکنی گزینند تا وبلاگیان روی آرامش بینند .
.
تو به خیر ما به سلامت

سلامت یارای راه پاهاتان باد ، پا در میان جان!
.
نیک فرموده ای ، لیک اجرای این گفته تنها با برگزاری مراسم مقدور است، انجمن را باید ندا داد ، تا بساط وامانده ها را برچیده ، دستگاه ارسال اس ام اس را روشن نموده ، نکتارهای آلبالو و چند میوه را سفارش داده ، مدعووی رمال و جن گیر ، که تنها قدرت بیان چندین دقیقه و نه چندین ساعت نطق را داشته باشد دعوت نماید، دعوتنامه را گزینشی به وبلاگیون بفرستد ، دف زن قهر کننده را با ارسال کارت دعوت فرا بخواند ، ریسه لامپهای ماوراءالطبیعه را روشن نماید ، حاجی غایب و مانده در اصفهان به همراه فرزندش را به پای میز مذاکره بکشاند و ... نهایت همه با هم چندین پس گردنی از افیال و احمار خورده و کله اشان را ...
تا ببینیم!

بزرگمهر 18 خرداد 1390 ساعت 19:22 http://www.sedayelain.blogfa.com

سلام استاد
وبلاگمو یه تغیرات دادم
بیای خوشحال میشم
چاکر چرکو

سلام آ سید!
اومدم ، دیدم ، خواندم و تحسینت کردم چون یه چیز معنی دار و جدید نوشته بودی.
موفق باشی

بزرگمهر 20 خرداد 1390 ساعت 02:30 http://bozorgmehram.blogsky.com/

سلام عزیز استاد
آرام گفت بیا بلاگاسکای منم اومدم:
http://bozorgmehram.blogsky.com/

سلام
خوب کردی
چون آرام هیچوقت بد کسی را نمی خواهد!!

حاجی 20 خرداد 1390 ساعت 09:15

چریکو جان
.
فقط آمدم که سیزده ات را به در کنم
.
کردم !
رفتم!

ممنون ، نرو ، بمان ، تنهایم!!!!

علی حسن ابراهیمی 28 خرداد 1390 ساعت 19:43

چرکو تو بهترینی بهترین و اینو بدون همه ما تور دوست داریم

دوستار همیشگی چرکو علی

علی جان!
قسم حضرت عباس تو رو در این نظر باور کنم یا دم خروسی که در دست عمو جاسمه و از وبلاگت زده بیرون ؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد