نکته های چرکو 20

                                       "خرابتیم" 

  

خوانندگان جان سلام  

 

عجب روزگاری شده این دوره زمونه!  

 

انجمنی از ادبا و فرهیختگان ادبی بلاد کبیر هلیله خون دل خوردند و با قرض و قوله سایتی بنا نهادند تا در کنار وبلاگهای متعدد ، زبان ، فرهنگ و اخلاق اصیل و ریشه دار بلاد کبیر هلیله را با اشعار و نوشته هایشان حفظ نمایند و البته در این اثناء ، خوشبختانه "بازیار حاصل ما" نیز از راه رسید و گویش و لهجه محلی بلاد کبیر هلیله را دوباره زنده کرد.

اخلاق و اخلاق مداری در دلنوشته و پانوشته ، دستنویس نوشته های سایت انجمن و نویسندگان وبلاگهای بلاد کبیر هلیله شد و با کمک سبزه ، صحرا ، دریا و ساحل ، آرام آرام ادبیاتی زیبا ، توأم با لهجه های قدیمی قدمای این سرزمین بر صفحات وبلاگهای خود نمایان ساختند ، با هدف اینکه بتوانند جملاتی قشنگ و قابل فهم از کلام و زبان برای آموختن "چگونه خوب بودن" ، به دیگران بشناسانند! 

 

ولی انصافا خود گفتگوی من و جناب ... (دانش آموز دبیرستان ...) مرور کنید : 

 

- سلام ، کجایی ؟ پیدات نی؟ 

 

- سام علیک ، خیلی مخلصیم ، سوراخ جورابتیم ، خاک زیر پاتیم!  

 

- کلاس چندمی؟    

 

- دوم ، داش!  

 

- سفرة الفقراتو نمی دی بشینیم ، خستم شد ، کم آوردیم ، اتوب هم نیومد!  

 

ها!؟ چی میگی؟ چته؟  

 

اون روزنومتو میگم ، گاگول!  

 

- ها!؟   

 

درست حرف بزن ، بی ادب!  

 

- بیا ، بگیرش !  

 

- ممنون، کرتیم!  

 

- هه! هه! هه! هه! هه! 

 

- چته؟ ، سی چه خنده می کنی؟  

 

- باتری قلمیه رو نیگاه! انگار سوار درخته انگوره! می بینی چطور تلو تلو راه می ره!  

 

- اینطور نگو پسر ، نکن مسخره مردم!  

 

- هه! هه! هه! هه! هه!  

 

- زهر مار (البته آهسته)  

 

- بابا اون که ملی شده ، فقط من اینو نمیگم! همه بهش میگن میرزا مقوا!   

انگار تو خیلی شاسکولی ها! 

خوب، بگو تو کجا کار می کنی؟  

 

- به تو چه؟ سازمان گوشت!  

 

- به به! انگار داری راه می افتی! 

 

................ 

 

عجب از دست این بچه مدرسه ای های جدید، حرف می زنند ، طوریکه ما دانشگاه رفته های پر مدعا ، ماندیم چطور جواب اونها رو بدیم ، این نیم وجبی هم ، حسابی ما رو سرکار گذاشته است. 

 

............... 

 

- عمو نیگاه ، آخ جون ، ای وَل ، داره کمپوت هلو می آد!  

 

- ای بابا ، این بچه چی می گه!  

 

- اتوبوس پر از باربی رو میگم ، جیگر!   

نمی دونی چقد ... توشه!  

 

- پسر! نکن این کارا ، نگو این حرفا ، خوب ، خواهر تو هم تو همین اتوبوسه! مگه نه!  

 

- نه تا چند تا بشی!  

 

بچه پاستوریزه! بچه مثبت!  

 

- جوجه ، انگار داری بی ادب می شی ها! کسی با بزرگتر خودش اینطوری حرف نمی زنه!  

 

- هه! هه! هه! هه! هه!  

 

- عجب گرفتاری شدیما! انگار باید مثل خودش حرف زد تا حالیش بشه!!!!!  

 

می گم ، انگاری بجای درس خوندن شدی بادمجون واکس کن!پیاز! 

 

- ای ول! تو هم! می خوای تریپ بچه شهری بزنی؟  

 

- چلغوز ، یه کم عقلتو کار بنداز ، مشق و درسه که برات نون و آب میشه ، نه خیار شور بازی تو و امثال تو ، آدم شدن هم هنری است که همه کس هنر اون رو ندارند!  

 

- نمی خواد برام افه ی ملا بشی ، ما خودمون ختم ملا ایم!  

 

- والله این دوره زمونه ملا شدن هم آسونه ، ولی چه کنیم که می گن آدم شدن محاله!  

 

- یا علی ، بی خیال ، انگار حرف حسابی حالیت نی!  

 

- چه شد؟ رفتی؟ شکلات!  

 

- ها! دهنم کف کرد ، خیلی فک می زنی!   

 

بریم ، می ترسم یهو برات قات زدیم ، اینجا جای من نیست!  

 

- جهنم (البته آهسته) 

 

............................. 

 

سخته ، واقعاً سخته ، این دوره زمون تربیت کردن و کنترل بچه ها ، آن هنگامیکه  وارد اجتماع و آشنا به فرهنگها و دیدگاههای مختلف می گردند و چشم و گوش و دلشان باز می شود سخت است.

نظرات 13 + ارسال نظر
انجمن 24 اسفند 1389 ساعت 00:49

چرکو حان
حرفهای مفت جالبی بود . یه چیزای یاد گرفتیم و یه کم هم به روز شدیم.
.
متاثر از آن دهن لقیها بنده هم در همان راستا اراجیف 124 نقطه آورده ام:
.
شب شپش پشت تنش خفت خفن
شیخ پیشش ، بزنش خشت بزن
.
ذقن زشت زنش پیچش چین
جنبش تخت شبش جشن ختن
...
بی زحمت برداشت غیر اخلاقی نشود.

جان من!
خیلی چیزا رو اینا می گن!
باور کن اگر من و شما و رحمت و بازیار به کمک فرهنگ لغات معین و دهخدا و با راهنمایی های استاد حمیدی جماعتی تشکیل دهیم نمی توانیم صحبتهاشون رو ترجمه کنیم.

فی البداهه 70 تا رو هم من بگم:

کشتم شپش شپش کش شش پا را
بردم شپشی به پیش شیخ شبح شش جا را

بازیار 24 اسفند 1389 ساعت 01:27 http://www.pirashki.persianblog.ir

سلام چرکو ...

حالا ایقه اذیت خوت نکه دُرُس ویمو . می یادت رفته خوم و خوت چور بیدیم ؟
<راه بر آمدن حاجت>
بعالم ترا گر بود حاجتی
ترا داده ایزد چنین فرصتی
به پیغمبر اول درودی فرست
به جان پیمبر سرودی فرست
که باشد خدا را مقامی چنان
دو حاجت چو خواهی به یکدم از آن
یکی را روا دارد و دیگری
نسازد روا گیردش سرسری
که باشد درود و پیمبر مقام
برای همان خاتم ذو کرام

ای حرفا ول کو چت که سی گودر پا شلو ؟
میگما راسی هسی شیر موشکا میدم نمی خوا بییی ؟

سلام اوس بازیار حاصل من
.
والله فکر نکنم تو ای اوضاع احوال درست بشه!
دیشو از بث ای گودرکو غاقش می دا خو تو چیش مو نیومه!
تو هم تا نصفه شبی بیدار بیدی ، کاش می اومدم میدیدم چطوری هی شیر مشکا می دی!

بزرگمهر 24 اسفند 1389 ساعت 01:46 http://sedayelian.blogfa.com

سلام
چرکوی عزیز خیلی جالب بود
ما هم به روزیم
حالا او اتوبوسو ساعت چند میا مو هم یه ترازی بزنم

سلام بزرگمهر ، مهرت فزون ، خیلی وقته پیدات نبیده!
این تراز دیگه چنن؟
بروم بپرسم ببینیم بازیار نمی فهمه!؟

انصاری 24 اسفند 1389 ساعت 23:09

چرکو جون
بچه رو گازه! نمی تونم زیاد صحبت کنم ،
خواستم بگم لحاف ساز و آواز نجف سرد شد و اومد راه بره تک چرخ زد!

خوب زود برو یه وقت بچه به همراه غذات نسوزه!
.
چی بگم ، هر چی ما به این نجف گفتیم با دنده سنگین راه برو ، بندری نزن یا اگه می خوای بزنی چراغ خاموشی بزن ، گوش نکرد که نکرد!
تا اینکه بالاخره چند روز قبل سوتی داد و رفت پی امپراتور 2500!
البته من منتظر واکنش مسئول محترم کانون و مدیریت محترم سایت انجمن بیشهر هستم تا اصل ماجرا را تعریف کند!

دوچه{پیشوا} 25 اسفند 1389 ساعت 11:29

چرکوجان
مطلبت خیلی بیخوده وبچه گونه
درضمن ... خیلی شیرینی وخیلی... شمابرو ... وبلاگ درحدشعورشمانیست

... موسولینی که خود را «دوچه» نامید، بر موج پوپولیسم ظهور کرد و وعده تغییر داد. حزب فاشیست در مقابل حزب کمونیست ایتالیا قدعلم کرد و موسولینی از دل یک انتخابات به‌قدرت رسید. وعده تغییر دوچه با پاکسازی نژادی آغاز شد .
موسولینی روی ایوان کاخ ونیز، فریاد می‌زد، جماعتی هیجان‌زده از اعضای جامعه فاشیست برایش کف می‌زدند، جماعتی که حکومت فاشیستی ایتالیا از آن به عنوان «جمعیت اقیانوسی» نام می‌برد و همین مردم بودند که یکریز و یکصدا فریاد می‌زدند: «دوچه! دوچه... !»
«دوچه» روی سرها جای گرفت و محبوب‌ترین حاکم شد و دیری نگذشت که آدولف هیتلر نیز در آلمان حکومت فاشیستی خویش را پایه گذاشت؛
دوچه به روستایی به نام موسو برده شد. او مایل بود از چشم ملت پنهان بماند و از گذشته خود دور شود. لباس آلمان‌ها را بر تن پوشید و سوار بر یک خودروی آلمانی شد. فردای آن روز اما یعنی 28 آوریل 1945 به ضرب گلوله پارتیزان‌ها کشته شد. جنازه‌اش را در میدان شهر از پا آویزان کردند تا پایان عصر فاشیسم اعلام شود.
....................................................
جناب دوچه جان
راست می گی ، مطلبه خیلی بی مزه و خفنه ، ولی چه بکنیم ، من همین مقدار و به اندازه یک بچه می دانم ،
شنیدی می گن بعضی ها سرشون اندازه سر آدم بزرگا بزرگ می شه ولی توشون به اندازه سر یه بچه مطلب جمع می شه!
شاید من هم از همونا باشم!
خوب به هر صورت تو یه مطلب برام بفرست تا در وبلاگم بچاپانم!

سلام دوست من.بلبل خوش الحان باغ وبلاگ هلیله.
بایدپذیرفت که زبان یک سیستم است.سیستم هم برای مانایی باید پویا باشد.آورده شدن برخی از لغات در هر زبان جزء سرشت وطینت هرزبان است.اماآنچه اصل است قوت وپایداری زبان است که مانایی هر واژه ای را بر نمی تابد.این گونه واژه ها با اطمینان عرض می کنم که از حد محاوره طیفی بسیار ناچیز فراتر نمی رود.
اما بخشی دیگر نیز در کلام شما وجود دارد وآن شخصیت آدمیان است که البته بحثی است جدا که از حوصله این مقال خارج است.

سلام حاج عمو رحمت

نظر قابل تأملی بیان فرمودید، بنده نیز قبول دارم ،
مطمئناً شخصیت افراد ،فرهنگ و تمدن ، آداب معاشرت و گفتمان اجتماعی مقولاتی قابل بحث و بررسی گسترده هستند.
موید باشید.

آرام 25 اسفند 1389 ساعت 14:22 http://hammahalli.blogfa.com

سلام و درود فراوان.
بعضی وقت های نکات خیلی کوچیک مسائل کلیدی بزرگی رو به همراه دارند. متن شما هم همینطوره. و باید بگم که این فقط یک قطره از دریایی تغییرات نسل جدیده. به امید موفقیت این نسل نو و همچنین شما. خسته نباشید.

سلام از من به تو دوستدار دریا!
.
بعضی وقتها نیز کلیدهای خیلی کوچک متعلق به قفلهای خیلی بزرگی هستند که می تواند در اعماق دریاها بیفتد!
آنگاه اجتماع نسلهای قدیم با نسلهای جدید نمی توانند آن را پیدا کنند!!!!
.
توفیق حق یارایتان باد.

بزرگمهر 25 اسفند 1389 ساعت 22:42 http://sedayelian.blogfa.com

سلام استاد
تراز یعنی نیم نگاهی
راستی محفل مو همیشه پهنه جمع نمیشه
دف جان منست و موسیقی راه من
راستی نظر کنجیر رو تو وبلاگم بخون ... هلیله کار خودشو واسه خراب کردنم کرد

سلام بزرگمرد؛
راهت پر رهرو و محفلت نیز پر رونق باد!
بزرگمردانی چون شما با کنجیر و پینجالک و نیشگون و قفا و ... خراب شدنی نیستند.
به موفقیتت ایمان دارم.
پاینده باشید.

وحید 26 اسفند 1389 ساعت 14:51 http://pershin2501year.blogfa.com

زنده چرکی
خوبی؟
دماغت چاغه؟
با بچه مچه ها خودت درگیر کردی!!!
سی بکن اگه تو اتوبوس گرفتن زدنت مو نمیام طرفداریت ها !!
همی حالا گفته باشم!!
در ضمن تو چکار لهجه بچه ها داری؟؟
هان؟
یعنی خیال میکنی لهجه خودت و بازیارت خیلی قشنگن؟؟
آخه( میشو) هم شد کلمه؟؟
آخه ( ایسه) هم شد کلمه؟؟
آخه ( اندی) هم شد کلمه؟؟
اصلا میفهمی چنن؟ اگه با بچه مچه های اتوبوس دعوا شدی مو میرم کمک اونا!!!
تا دفعه دیگه ای همه فضولی نکنی!!
خب در مورد بعضی کلمه های قدیمی که شما دارین رواج میدین باید بهتون بگم کاری بسیار اشتباست چون اگه این کلمات ریشه یابی بشه میفهمین که این کلمات کلماتی هستند که از شهرستانها یا مناطق اطراف به زبان هلیله باستان واردشدن!!
و بنظر من نبودشون بهتره
پیروز باشی چرک

پاینده وحید آقا!
بی خیال ، من که قید همه چیز رو زدم ، می خوای خودت دعوا رو شروع کن ، ببینیم این بچه اتوبوسیها با من اند یا با تواند!
من و بازیار هم چیزی حالیمون نی ، افتادیم تو کار اشتباه و شدیم مروج زبان و لهجه ی بچه شهرستانی ها و مناطق اطراف ؛ می خوای بیا دو کلام حرف قشنگ و زیبا و قابل فهم و امروزی بچه تهرونی نشونمون بده بلکه این واژه های لعنتی دهاتی کهنه و به عاریت گرفته از زبان و لهجه ی بچه شهرستانی ها و مناطق اطراف از ذهنمون بیرون بره و دیگه در وبلاگهای خود که عاملی شده اند برای مروج زبان و لهجه ی بچه شهرستانی ها و مناطق اطراف ، استفاده نکنیم.
من که آماده ام تا عاملی برای مروج زبان و لهجه ی بچه شهرستانی ها و مناطق اطراف نباشم ، ولی بازیار رو نمی دونم!

پالیزدار 26 اسفند 1389 ساعت 22:38 http://palizeman.blogfa.com

چرکو دمت گرم
عجب تیکه های خفنی زدی به هم و کردیش آپتو بابا ما که عجیب حال کردیم
(پالیزدار امروزی)

کرتیم پالیز تریپ زن!
بابا! شما بچه راکفلر های امروزی کجایید تا به کمک بچه شهری ها یه حالی به ما بچه مثبت های مروج زبان و لهجه ی بچه شهرستانی ها و مناطق اطراف بدین!

علیحسن ابراهیمی 27 اسفند 1389 ساعت 18:46

سلام بر طنازولاتمشسلام بر شیر ژیان ولاتم
اقا می کسی جرت داره سی چرکو بگه بالای چشاش ابرو میزنم دن منشو.........
چرکو جون قصه نخور همه چیزومیشه تغییردادلهجه گویش رفتار اما اصلیت نه تغییر نمیکنه
یا علی
دوستار خوت خوم انجمن
علی

سلام علی جان!
چسبون شدی به فامیلت!
هر چی تو بگی همون میشه!!!!!

وحید 27 اسفند 1389 ساعت 20:00

زنده چرک
خوبی؟
میگما یه موقع حرف مو حمل بر بی ادبی نبوده باشه ها!!!
موقصد جسارت نداشتم ها!!
منظور مو ای نی که با لهجه تهرونی حرف بزنیم نمیدونم اگه با حرف زدن مو آشنا باشی میدونی که همیشه لهجه خومون حرف میزنم!!
ولی از این که میگم بعضی کلمات مال مناطق اطرافن دلیل دارم!!
چون همنجور که خودت میفهمی هر محله بعضی کلمات داره که محله کناریش شاید نداشته باشه!!
مثالش همین بندرگاه خومون بعضی کلمات دارن که ما نداریم
مثلا به سنگو میگن زنگو ( خرچنگ)
کلماتی مث (میشو) و ( اندی) به ترتیب مال دشتی و تنگستان هستند که وارد لهجه ما شدن
به هرحال چرک جان یه موقع بد نگیری که مو قصد تخریب لهجه مادری خومون دارم
ما طرفدار همه چیز این خاکیم
زنده باد هلیله

به من که توهین نشده و شما را نیز خدایی ناکرده حامله و باردار جناب "بی ادب" ندانسته ام.
ممنون از اطلاع رسانی شما در باب ریشه یابی واژه های وارد شده به زبان و لهجه بلاد کبیر هلیله که از زبان و لهجه ی بچه شهرستانی ها و مناطق اطراف درون زبان و لهجه این مردم وارد شده است.
یه چیزایی داره یاد می گیریم!

کنجیر 28 اسفند 1389 ساعت 22:45

چرکو مو باید سیت بگم که بدترین وبلاگ هلیله تو هستی چون نه طنز می نویسی نه جدی مطلبت بدرد هیچ نمیخوره .
مقصود کنجیر گرفتن بود که حاصل شد

راست میگی؛
آخه بلد نیستما ، چه بکنم ، بوید ای وبلاگکو ببندمش ، تو فکرش هسم ، ایطوری بدرد نمی خو!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد