نکته های چرکو ۱۳

 اعترافنامه چرکو

 

خوانندگان جان سلام   

 

امروز و دیروز در فضای مجازی بلاد کبیر هلیله جستن را آغاز کرده و جستن را اختیار نمودم. تکنولوژی را پشرفته دیدم ، ریستن پنبه را با ابزارهای مدرن یافتم پس ترس انداختن چرکوی کهنه بجای زباله در شمال بلاد کبیر هلیله مرا به اعترافات تکان دهنده زیر وا داشت: 

 

اولندش: بنده جوراب باف نیستم چون پیشه ام ریستن خروک پنبه است و بافندکی کار من نیست.  

 

دومندش: چرکو توان ایجاد زباله های مضر برای شما ندارد چون پنبه هایش ،مرکب خواب شماست و پنبه دانه هایش نیز نقل محافل شبانه تان می باشد.

 

سومندش: اگر از امروز به ناگاه عکسی در وب منتشر شد که در کنار فردی مرا معرفی می کنند او نمی تواند من باشم چون مایه شرمساری چرکو می باشد! 

 

چهارمندش: چرکو نمی تواند یکی از دو یا سه فرد معلوم الحال نظرات وبلاگیان بلاد باشد چون توان تغییر آی پی ،نام ،ادبیات و لحن متفاوت ندارد لذا به راحتی شناسایی می شود.

 

پنجمندش : چون سابقا چرکو در جهت تشویش اذهان عمومی اشعاری را به ناحق از منابعی به عاریت گرفته نمی تواند در جهت اتحاد و همدلی گامی بردارد!   

 

ششمندش: اصولا چون در گذشته بکارگیری لفظ چالش برانگیز "چال لودری" ایجاد تنش کرده، در همین جا بنده از این اصطلاح ابراز انزجار نموده و حاجی را با تمام قوا مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار می دهم. 

 

هفتمندش : چرکو قبلا گفته خواهان جابجایی است اما در محدوده "برم" تا "دره میخور" لذا هر ابراز عقیده ای خارج از این مورد، تحت نام چرکو پیگرد قانونی دارد. 

 

هشتمندش : این حقیر بیانیه ، طومار ،توضیح ، تفسیر و پاسخ دادن به بیانیه ، طومار ،توضیح و تفسیر را شیوه راه خود ندانسته پس هر کجا این را دیدید به شدت تکذیب می کنم. 

 

نهمندش : چرکو مستقلا تصمیم می گیرد و انجمنیان و وبلاگیان دخالتی در تصمیم گیری های من ندارند.

 

دهمندش : به دلیل کسالت و خستگی هفته ، جمعه ها تمام روز در خانه هستم و با لشکریان خود از دیگشی برای تجدید قوا ،برنامه ریزی می کنیم ،لذا متاسفانه شرمساری حضور در محافلی خاص متوجه من نیست!!!

نظرات 6 + ارسال نظر
انجمن 24 دی 1389 ساعت 00:15 http://www.bishehr.com

چرکو جان !
.
چون شب از نیمه گذشته و نزدیکی من و تو در تاریکی احتمال انتشار شایعاتی ناخوشایند را متصور می سازد لذا اجالتا از جنبتان فاصله می گیرم.
.
استغفرالله

من جان 24 دی 1389 ساعت 11:47

چرکو !
.
اگر جرئت داری خودت را به نفهمی بزن و این ردنامه را تا آخر بخون.
.
رد نامه .
.
تو خود جوراب بافی اولندش
زباله ی پشت گافی دومندش
.
همان شخصی که در عکس اوفتادی
چرا در بند لافی سومندش
.
تو خود معلوم حال این بلادی
به شرم اندر لحافی چارمندش
.
همه کارت بود تشویش اذهان
چو حاجی در غلافی پنجمندش
.
ز چال لودر چالش بر انگیز
بگیر موین گووافی ششمندش
.
ز برم و دره میخور کم گوی
روچو مثل کلافی هفتمندش
.
ز طومار و بیان ، توضیح و تفسیر
کمی اندر شکافی هشتمندش
.
به استفلال تصمیمت بنازم!
بزن پارک چون خلافی نهمندش
.
اگر در دی گشی لشکر تو داری
بلند کن میژدافی دهمندش
.

جان من به قربانت:
.
اولندش من نباشم دومندش
سومندش من نباشم در کمندش
چارمندش من نکردم این مشوش
پنجمندش من نبودم در کنارش
ششمندش هفتمندش را چه سودش
جون موشش شو نشینی بی کمینش
هشتمندش در شکاف افتاده اسمش
نهمندش گفتن چرکو چه سودش
دهمندش انجمن بردم سراغش
.
روزگارانی بدون تفرقش آرزوی ماست!

بدون تعصب 24 دی 1389 ساعت 14:11

چرکو سلام!
به نکاتی جالب اشاره کردی.نمی دانم این هلیله کی می خواهد روی آرامش به خود بگیرد.

علیک سلام بدون تعصب جان
.
حرف من هم همین است.
اگر تو خواهی ،اگر من خواهم ،اگر دیگران خواهند آنگاه...

مرغ سحر 24 دی 1389 ساعت 20:12

http://mahak1388.persianblog.ir/
ما رو هم ببینید مرغ سحر.چرکو اومدم که حالش ببری. منتظرتم رفیق

مرغ سحر گر ناله سر کردی
و ناله های دیگران را درآوردی اصحاب خود را از دیگشی فراخوانده تا از چال لودری گذشته و پس از تخریب آن جنگی سخت با شما در محل ورزش صبحگاهی بپا کنند آنگاه نماینده مجلس را به حکمیت گرفته تا بدون مقدمه شما را به محکمه ببرند.
پس مواظب خودت باش!

چرکو جان.ظاهرا تاوان شیرین نمودن کام در این دیار ُ تلخ شنیدن است.چرا

آه
نمی دانم حاج عمو رحمت
نموی دانم

سید اکبر 25 دی 1389 ساعت 08:38

آی چرکو خانه ات آباد باد
آن دلت از غصه ها آزاد باد
پنبه هایت رخت شاهست و وزیر
باز بنویس هرچه خواهد باد باد

می نویسم می نویسم ای رفیق
غم فراوان است به دنیا ای رفیق
غصه ها را شست باید ای رفیق
آه و غم را دور باید ای رفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد