طنز بزرگان ۴

خوانندگان جان سلام 

 

به پیرامون خود نگاه کنید ، مسائل جاریه خود ، خانواده ، بستگان و اهم آن ، بلاد کبیر هلیله را در ذهن متبادر کنید ، می بینید که واقعیت هایی در جریان است که یارای فرار از آن نیست.

شب با تشریح داستان روز و تفسیر آن برای اهالی خانه می خوابیم  ، صبح که بیدار شدیم حکایتی نو ، صورت مسئله داستان دیروز را پاک می کند.

چرکو داستان را به نفر اولی می گوید ، نفر اول حکایت را به نفر دوم می گوید ، نفر سوم انقلاب داستان را به پیشگاه چرکو می آورد و چرکو داستانی نو برای حکایت سرای بعدی می سازد و الی آخر !

 

 

می گویند در زمان پهلوی اول مردان کشاورز بلاد کبیر هلیله برای پیش بینی سرما از بلدیه ابوشهر تقاضای سیستم پیش بینی هواشناسی می کنند.

بلدیه وقت ابوشهر با کشور استعمارگر پیر ، بریتانیای کبیر ، پیمان نصب سیستم را منعقد و در همان سال سیستم پیش بینی هواشناسی در حوالی هزار مردان نصب می گردد.

سالی گذشت و مردان کشاورز بلاد کبیر هلیله با توجه به تجربیات خود ، شروع زمستانی سخت را پیش بینی می کنند ، پس برای مقابله با آن به جمع آوری هیزم می پردازند.

نماینده مردان بلاد کبیر هلیله از مسئول سیستم پیش بینی هواشناسی مستقر در هزارمردان سوال می کند:

آقا امسال زمستان سردی در پیش است؟

جواب می شنود :

اینطور به نظر می آید!

پس مردان بلاد کبیر هلیله بیشتر هیزم جمع می کنند و برای اینکه از سردی زمستان مطمئن شوند ، 
یک بار دیگر از مسئول سیستم پیش بینی هواشناسی سوال می کنند:

شما نظر قبلی تان را تایید می کنید؟

جواب می شنود : صد در صد

پس مردان بلاد کبیر هلیله تمام توانشان را برای جمع آوری بیشتر هیزم صرف می کنند.
برای بار دیگر نماینده مردان بلاد کبیر هلیله از مسئول پیش بینی هواشناسی سوال می کند:

آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیش است ؟

جواب می شنود :

بگذار اینطوری بگویم ؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!

نماینده مردان بلاد کبیر هلیله می ترسد و جهت اطمینان می پرسد :

چطور شما اینقدر مطمئنید؟

مسئول پیش بینی هواشناسی پاسخ می دهد:

چون مردان کشاورز بلاد کبیر هلیله دیوانه وار در حال جمع آوری هیزم هستند !!!

نظرات 8 + ارسال نظر
انجمن 29 آبان 1389 ساعت 12:19 http://www.bishehr.com

چرکو
.
خوشا به حال در گذشتگان بلاد کبیر بیشهر که سر به تیره تراب گذاشتند و از رجفه های تو و ناخوش گوئی های انجمن رهائی یافتند
.
بیت .
کم کوی که جانم به لب آمد چرکو
بس کن سخنت، تن به تب آمد چرکو
تا کی گپ مفت ، رحم بنمای به ما
صبح آمد و روز شد ، شب آمد چرکو
.
صدای کل

جواب کل
.
شب بود که فکر گفتن رجفه شدم
روز آمد و از ترس تو آرام شدم
فردا شد و انجمن به پا خاست ولی
از گفتن اشعار خوشش شاد شدم
.
پیروز باشی انجمن

هله چرکو

هله خوت

دوستدار نوشته هات 29 آبان 1389 ساعت 14:17

چرکو جون احتمالا اسمت صادق نیست؟

خیلی ها در بلاد کبیر هلیله همین حدس رو می زنند
چکار دارید!!!
فقط خوش باشید

سلام.آیا واقعا امکان آسیب شناسی وریشه یابی این رفتار وجود دارد .

عمو رحمت
شما بزرگتر از مایید و صاحب تجربه و ایده
چرکو منتظر سخن دلنشین شماست!

پالیزدار 29 آبان 1389 ساعت 17:03 http://palizeman.blogfa.com

نوشته هات خیلی hot یه وقت تش نگیری

پالیزدار جون
دیر از جون
تش بگیره عاشقی
پاک التماسه

ز-انصاری 29 آبان 1389 ساعت 22:57

بابا مردم از کنجکاوی . بگو کی هستی دیگه ؟

ایمیل بده به آدرس:

cherko2011@gmail.com

هاسک 30 آبان 1389 ساعت 21:40

چرکو نکن همچی به دختر مردم ایمیل نده .اگر چه باهات هم عقیده نیستم تو ماندن و رفتن ولی با فرستادن نظر به وبلاگ مخالف عقیدت فهمیدم با بقیه فرق می کنی .از طرز جوابهایی که به نظراتت میدی نشون میدی دل مهربونی داری .

هاسک جون
ایمیل به دخترا یواشکی میدن کسی نفهمه!
.
هاسک :
توسون رفت و حالا فصل خزونن
دنیا سی همه شعبون و سی ما رمضونن

گرگو 1 آذر 1389 ساعت 16:22

سلام چرکو :
یه نظری دارم برات امیدوارم موجب رنجش خاطرت نگردد ــ
فاصله بین پست هات خیلی کمه و این در آینده نچندان دور برات مشکل ایجاد میکنه .
منطقی جواب بده نه گتره ای !

گرگو جون
گتره گتره می کنم فریاد من
مشکل من در چه باشد یار من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد